خلاصه کتاب مرگ کسب و کار من است

خلاصه کتاب مرگ کسب و کار من است

نوشته روبرت مرل

ترجمه احمد شاملو

مقدمه مترجم: عیسی مسیح در سنگسار یک زن: نخستین سنگ را کسی بزند که شرمسار از گناهی نباشد.
نگران نباشید آقایان چه کسی از پیروزمندان حساب پس میکشد؟
آیا گناه رودولف هوس, جنایتکار جنگی نازی, که این کتاب زندگی‌نامه اوست, از خلبان بمب‌افکن آمریکایی کمتر است؟ جنایات اسرائیل و فرانسه و روسیه چطور؟

شخصیت رودولف منظم و مسئولیت پذیر است. پدرش مذهبی است و گویی‌اول بار پدرش به او آموخته بود که جان و دنیا متعلق به انسان نیست و در صورت نیاز وقف دستور غیر هستیم. همیشه روی علایق شخصی اش پا می‌گذارد حتی زمانی که آرزو داشت برای همسر و فرزندانش مزرعه کوچکی‌ بخرد. همیشه بهترین راه‌کار را برای دستورات کوچک و بزرگ پیدا می‌کند.
در جنگ جهانی اول نظامی می‌شود. در سراسر عمرش وظیفه تنها چیزی است که برایش مهم است حتی وقتی در بلاد متحد عثمانی سرباز است یا وقتی در لهستان مشغول کشتن ۳.۵ میلیون نفر است. قساوتش حتی گاهی مورد تنفر هم‌رزمانش قرار می‌گیرد. ۱۹۱۸ بعد از جنگ مدتی در لیتوانی عملیات چریکی انجام می‌دهد ولی بعد مثل همه آلمانی‌ها به سختی با کارگری روزگار میگذراند. یک بار امید به آلمان سرافراز مانع خودکشی‌اش می‌شود.
بعد از جنگ احزاب زیادی با حمایت‌های خارجی در آلمان شکل گرفته‌اند. فعالیت حزبی‌اش در حزب کارگران آلمان که بعدها پایه نازی می‌شود با ماموریت قتل یک جاسوس فرانسه‌ی فاتح آغاز می‌شود و به زندان می‌افتد.
بعد از ۵ سال آزاد می‌شود و مورد توجه هیملر از سازمان ss, شاخه شبه‌نظامی نازی، قرار می‌گیرد.
به تدریج حزب ناسیونال سوسیالیست نازی قدرت می‌گیرد و ۱۹۳۲ این قدرت کامل می‌شود. هیتلر از حادثه آتش سوزی پارلمان به خوبی استفاده می‌کند.
به دلیل شهرتش به وفاداری, ریاست زندان کار اجباری به او پیشنهاد می‌شود. ۱۹۳۹ با فتح لهستان که برخی آنرا نقطه آغاز جنگ جهانی دوم می‌دانند و ریشه در ضعف صنعت لهستان و اخنلافات مرزی داشت, مدیریت اردوگاه کار اجباری بزرگی در خاک لهستان به او سپرده می‌شود.
حزب به تدریج آلمان را از فلاکت خارج می‌کند. حزب جهود را دارای یک ساختار جهانی می‌داند که به دنبال ضربه به آنهاست.
قدرت نظامی به سرعت در حال توسعه است و افرادی مثل رودولف که به هر قیمتی دستور را اجرا می‌کنند به سرعت ارتقا پیدا کرده و مزاحمین حتی اعدام می‌شوند.


موقعیت اردوگاه و تقاطع چهار خط آهن و توانایی‌های او باعث شده بود بیش از ظرفیت به آنجا زندانی اعزام شود و مشکلاتی مثل بیماری,آذوقه, تجاوز ایجاد شود. ولی رودولف به هر قیمتی سعی در کنترل اوضاع داشت گرچه ترجیح می‌داد به جبهه اعزام شود.
هیتلر فرمان فوق محرمانه نظام را به وسیله هیملر بدون اطلاع سلسله مراتب به او ابلاغ می‌کند. حل اساسی مسأله تهدید یهود.
سرانجام در ۱۹۴۹در کنار همین کشتارگاه اعدام شد. فرمانده‌اش بعد از پیروزی متفقین به او توصیه کرده بود به عنوان یک سرباز نیروی دریایی خود را جا بزند ولی همسرش برای نجات پسرش جای او را در یک مزرعه لو داد.

در فصل اول می خوانیم او پرورده خانواده ای مذهبی است. پدر دیکتاتورش او را نذر کلیسا کرده بود ولی او دوست داشت مثل عمویش نظامی شود.
پدری با فوبیای گناه و خرافات آلود. خواهر حمایت‌گرش خانواده را ترک کرد.
بعد از مرگ پدرش رسومات خانواده کمابیش ادامه پیدا کرد ولی رو به افول گذاشت.
به دلیل سن پایین اوایل در جنگ جهانی اول راه پیدا نکرد ولی در صلیب سرخ سیمای یک افسر زخمی مورد توجهش قرار گرفت. افسری که اعتقاد داشت کلیسای او آلمان است.
فرارش مادرش را دق داد.
شخصیتی خشک و خشن و به شدت منظم داشت این ویژگی‌ها در سیستم جنگی خریدار داشت. رشادت‌هایش مدال‌هایش. سربازهای هندوی دشمن، فلسطین، دمشق. حلب، سربازان متحد ترک. قساوتی که گاه مورد تنفر سایر هم‌رزمان قرار میگرفت.

در فصل دوم می خوانیم بعد از تسلیم شدن ترک‌ها آلمان تسلیم می‌شود.
سال ۱۹۱۸ آلمان خلع سلاح می‌شود و قیصر برکنار می‌شود.
عمو و مادرش مرده‌اند و زن عمو و خواهرهایش به سختی با هم زندگی می‌کنند.
زن عمویش معتقد است همه مردها فقط به جنگ فکر می‌کنند.پر بیراه نیست چون صنف سربازان و افسران حرفه‌ای جز‌ جنگیدن بلد نیستند و بعد از جنگ مثل اکثر مردم زندگی محقری دارند. صنفی که مثل آتش زیر خاکستر هستند و هوای هم را دارند.
همه اصرار دارند به وصیت پدرش کشیش شود. ولی او نمی‌خواهد مثل پدرش مذهبی باشد. بابت این طرز فکر بعدها ۵ سال زندان را ترجیح می دهد حتی حاظر به تظاهر هم نمی شود.

در فصل سوم می خوانیم بعد از مدتی خاکستر شعله می‌گیرد و به دسته نظامیان آلمان آزاد که با مستشاران لیتوانیایی انگلیس مبارزه می‌کنند به نبرد می‌پردازد. جنایت شروع می‌شود.
دوستی هم مثل خانواده اولویت اولش نبود.
مزرعه,معدن و … غنایم زیاد می‌شد. کوچکترین مخالفتی با بی‌رحمی سرکوب می‌شد.
لهستانی‌ها هم به تقسیم اراضی معترض بودند ولی از نظامیان آزاد آلمان شکست خوردند.

در فصل چهارم می خوانیم جمهوری مرکزی آلمان حمایتی از نظامیان آزاد آلمان نمی‌کرد و باز به توده بیکاران آلمانی پیوستند.
واحد پول آلمان به شدت کم‌ارزش می‌شود و کار بیگاری است.
می‌خواهد خودکشی کند ولی دوستش متقاعدش می‌کند به خاطر سرنوشت آلمان نه و هنوز آلمان مقلوب نشده. کاریکاتوری در روزنامه به او نشان می‌دهد که یهود در حال خفه کردن آلمان است. تصویری که او را به یاد عکسی انداخت که پدرش در دستشویی نصب کرده بود.
مذهب کاتولیک را از شناسنامه اش حذف می‌کند، خداپرست ولی فاقد فرقه.
عضو حزب پیشوا (ناسیونال سوسیالیست-هیتلر) می‌شود، حزب رقیب کمونیست. گاهی درگیری‌های آنها فیزیکی می‌شد.
حضور فرانسوی‌هایی مسلح خشم آلمانی‌ها را برانگیخت و با ضربه‌هایی به تجارت فرانسه نمود پیدا می‌کرد و احزاب به سرعت بزرگ شدند. فرانسوی‌ها برای کنترل شرایط دست به اعدام می‌زدند.
به خاطر شراکت در قتل یک جاسوس خائن زندانی می‌شود. یک کشیش پروتستان کتاب مقدس به او می‌دهد که یهود ستیزی آن برایش خوش‌آیند است و به آموزه‌های پدرش نزدیک است.
حتی به قیمت ۵ سال تقلیل مجازات حاضر به فریب شخص معتمد خانواده‌اش که قصد داشت ضمانتش را بکند,نمی‌شود.
همین رفتارش باعث می‌شود سرنگهبان زندان به دلیل دغل‌باز نبودنش تقلیل ۵ ساله مجازاتش را درخواست کند.

در فصل پنجم می خوانیم آوازه وفاداریش باعث می‌شود سال ۱۹۲۲ حزب بعد از آزادیش در مزرعه‌ای برایش کار جور می‌کند.
در مزرعه اختیارات خوبی به او داده می‌شود و چون منظم است به خوبی از پس آنها بر می‌آید.
به اصرار مالک مزرعه ازدواج می‌کند همسرش اولویت او را کار مزرعه می‌داند.
به حزب بوند با شعار خون-خاک-شمشیر پیوست(نازی یهودی ستیز)
برای پیشبرد بهتر اهداف حزب در دهات اطراف به ابتکار خود گروهی از جوانان تشکیل داد تا در مواقع ضروری بلافاصله در آنها حضور پیدا کند.
مزرعه‌داران بزرگ عضو حزب بودند و سازمانی به نام SS به عنوان شاخه شبه‌نظامی داشت.
یک افسر اس.اس از او می‌خواهد دسته سوار نظامی تشکیل دهد و در انتخابش نژاد و فیزیک و مبرا بودن از عقاید دست و پا گیر مذهبی را لحاظ کند.
سه سال با ریاضت دست از پا خطا نمی‌کند به امید زمین‌دار شدن خانواده‌اش.
وجدانش درگیر دو راهی خودخواهی و ملی‌گرایی بود.
از یک طرف از اینکه عمرش وقف احزاب شده بود خسته بود.
مامورش می‌کنن که آهنگری کاریزماتیک که در یکی از دهکده‌های اطراف ضدحزبشان میزد.
با دسته‌اش او را کتک می‌زنند. پلیس با دخالت حزب پرنده را بایگانی می‌کند.
به سختی پرونده ‌های افراد گروهش را تدوین می‌کند و برای ss میفرستد.
حزب با درجه استوار یکمی او را می‌پذیرد.
در انتخابات حزب به قدرت می‌رسد و به وسیله اس.اس کوچکترین مخالفت‌ها را در هم می‌شکند.

در فصل ششم می خوانیم حزب, شرافت اس.اس را وفاداری می‌داند و بس.
در فراخوان نشست افسران با وجود کم بودن درجه‌اش او را نیز دعوت می‌کند. چون هیملر, فرمانده اس.اس, جزییات زندگی او را به خوبی می‌دانست.

به او ریاست زندان کار اجباری قانون شکنان پیشنهاد می‌شود.

۱۹۳۹هم زمان با فتح لهستان که برخی آنرا نقطه شروع جنگ جهانی دوم می دانند و ریشه در ضعف صنعت لهستان و اختلافات مرزی داشت ریاست ارد.گاه کار اجباری بزرگی در خاک لهستان به او پبشنهاد می شود.

حزب به تدریج آلمان را از فلاکت خارج می کند. حزب جهود را دارای یک ساختار جهانی می داند که به دنبال ضربه به آنها است. قدرت نظامی به سرعت در حال توسعه است و افرادی مثل رودولف که به هر قیمتی دستور را اجرا می کنند به سرعت ارتقا پیدا می کنند و مزاحمین حتی اعدام می شوند.

موقعیت استراتژیک اردوکاه به واسطه تقاطع چهار خط آهن و توانایی های رودولف باعث می شود بیش از ظرفیت زندانی به آنجا اعزام شود و مشکلاتی مثل بیماری ، تجاوز و آذوقه ایجاد می شود.او به هر قیمتی سعی در کنترل اوضاع داشت گرچه ترجیح میداد به جبهه اعزام شود. 

هیتلر فرمان فوق محرمانه نظام را به واسطه هیملر بدون در جریان قرار دادن سلسله مراتب مستقیما به رودولف ابلاغ می کند ؛ حل اساسی مساله یهود

سرانجام رودولف در ۱۹۴۷ در کتار همین کشتارگاه اعدام شد. فرمانده اش بعد از پیروزی متفقین به او توصیه کرده بود به عنوان یک سرباز نیروی دریایی خود را جا بزند ولی همسرش برای نجات جان پسرشان مخفیگاه او در یک مزرعه را لو می دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نود پنج − = هشتاد شش