تفکر کند و سریع

ذهن تلاشگر در برابر ذهن خودکار

دو سیستم در ذهن در حال کار کردن هستند یکی خودکار و دیگری تلاشگر.

مغز ترجیح میدهد با کمترین شهود و سریعا قضاوت کند یا سوال را با سوالی ساده تر جایگزین کند لذا مستعد خطای ارزیابی هستیم.

سیستم خودکار شهودی و غریزی و سریع و تکراری و عاطفی است و سیستم تلاشگر تحلیلی و غیر غریزی و زمان سوز.

هر یک کارکرد خود را دارد مثلا وقتی ماشینی بوق می زند بدون تحلیل کنار می روید. یک شوخی دوربین مخفی را به یاد آوردم که وقتی قربانی عده زیادی را در حال فرار می دید خودش نیز فرار می کرد.

سیستم تلاشگر به شما کمک می کند چهره دوست قدیمی خود را در بین جمعیت فیلتر کنید.

بررسی ها نشان داد ۹۰ درصد تصمیم گیری های زندگی بر اساس سیستم سریع انجام می شوند.

یکی از دلایلی که باعث می شود تصمیم های عمیق را در پیاده روی یا امثال آن بگیریم این است که سیستم خودکار ذهن ما درگیر پروسه راه رفتن می شود و سیستم تلاشگر فرصت پیدا می کند عمل کند همچنین خون رسانی بهتری به مغز انجام می شود. اگر شروع به دویدن کنید این شرایط تغییر خواهند کرد.

ذهن تلاشگر از داده های ذهن خودکار استفاده می کند.

اثر هاله ای که در زمره خطاهای ارزیابی قرار دارد نیز محصول ذهن خودکار در تسهیل مسائل است مثلا اگر کسی زیبا باشد به نظرمان مهربان نیز هست.

چالش اول

یک معما: قیمت توپ و راکت بدمینتون ۱۱۰ هزار تومان است. قیمت راکت ۱۰۰ هزار تومان بیشتر از توپ است. قیمت توپ چقدر است؟

اگر به جواب ۱۰ هزار تومان رسیده اید سیستم خودکار شما جواب داده و اگر به قیمت ۵ هزار تومان رسیده اید سیستم تحلیل گر مغز شما جواب داده است.

  • تحلیل پاسخ: سیستم خودکار کارش ذخیره انرژی و زمان است همین موضوع ریشه خلق عادت هاست. به همین دلیل است که ساده انگاری معمای فوق در ثانیه های اول پاسخ ۱۰ هزار تومان را به ذهن می رساند و لزومی به صرف انرژی بیشتر احساس نمی شود. پس سیستم خودکار مغز را تنبل بار می آورد و سیستم ۲ باعث پرورش و تمرین خودکنترلی و تمرکز می شود.

چالش دوم

سناریوهای زیر را تعمدا بدون ترجمه می نویسم تا بعد از انتخاب، انتخاب خود را تحلیل کنید و عکس العمل قسمت راحت طلب مغز را برای ترجمه به چالش بکشیم:

Imagine two scenarios: In case 1, you are given $1000 and have to choose between: 100% get $500 or bet 50/50 to win another $1000. In case 2 you are given $2000 and have to choose between : 100% lose $500 or bet 50/50 lose $1000.

شاید ذهن سریع شما بعد از مطالعه این چالش تصمیم گرفته باشد ادامه مطلب را رها کند.

در چالش فوق انتخاب منطق ما با انتخاب سیستم خودکار مغز ما متفاوت خواهد بود چون برای ما ترس از دست دادن قوی تر از شیرینی به دست آوردن است.

اگر قسمت منطقی مغز شما تصمیم گرفته باشد در هر دو سناریو انتخاب شما یکسان است.

طبق بررسی مشخص شد اکثر مردم در Case 1 گزینه امن گرفتن قطعی ۵۰۰ دلار را انتخاب می کنند و در Case 2 اکثر مردم ریسک می کنند. محققین ریشه این انتخاب را نقطه آغاز می دانند که در حالت اول ۱۰۰۰ دلار و در حالت دوم ۲۰۰۰ دلار است که میزان ریسک پذیری را تحت الشعاع قرار می دهد.

در سناریو اول مغز تنبل منفعت داشتن ۱۵۰۰ دلار را انتخاب می کند نه احتمال داشتن یکی از دو احتمال داشتن ۲۰۰۰ دلار یا داشتن ۱۵۰۰ دلار ولی در سناریو دوم خیر.

در واقع حس ما برای از دست دادن ۵۰۰ دلار از ۱۵۰۰ دلار شدیدتر است تا از دست دادن ۵۰۰ دلار از ۲۰۰۰ دلار فارسی تر بگوییم ترس گم کردن یک تراول ۱۰۰ هزار تومانی قوی تر از شیرینی پیدا کردن یک تراول ۱۰۰ هزار تومانی است که در اقتصاد به آن زیان گریزی (Loss aversion) می گویند.

جملاتی از کتاب

  1. یک روش قابل اعتماد برای اینکه مردم به یک دروغ باور پیدا کنند تکرار مکرر آن است، زیرا آشنایی با یک موضوع به راحتی از حقیقت قابل تشخیص نمی‌باشد. نهادهای مستبد و بازاریاب‌ها همیشه این واقعیت را می‌دانسته اند. “
  2. “اعتقاد راحت کننده ما در مورد اینکه جهان منطقی است بر بنیادی ایمن بنا نهاده شده است یعنی توانایی تقریباً نامحدود ما در نادیده گرفتن جهل و نادانی خودمان.”
  3. “هوش فقط توانایی استدلال نیست. هوش توانایی یافتن موضوعات مربوطه در حافظه و گسترش توجه در صورت لزوم نیز هست. “
  4. “روان شناس، پل روزین، متخصص انزجار، مشاهده کرده است که یک سوسک جذابیت یک کاسه گیلاس را به طور کامل از بین می‌برد، اما یک گیلاس بر یک کاسه سوسک هیچ تاثیری نخواهد داشت.”
  5. “اگر در مورد اینکه فردی با افکار باور پذیر و باهوش به نظر برسید، اهمیت می‌دهید،وقتی که می‌توانید با زبانی ساده تر حرف خود را بیان کنید، از زبانی پیچیده استفاده نکنید .”
  6. “این ایده که آینده قابل پیش بینی نیست هر روز با سادگی توضیح گذشته تضعیف می‌شود.”
  7. “پول برای شما خوشبختی و خوشحالی را نمی‌خرد، اما بی پولی مطمئناً برای شما بدبختی به ارمغان می‌آورد.”
  8. “عجیب و غریب به نظر می‌رسد، من خودم و تجربه کردن خودم را به یاد می‌آورم و اما کسی که زندگی کردم برای من مثل یک غریبه به نظر میاد.”
  9. ” قانون کلی “حداقل تلاش” برای اعمال شناختی و همچنین جسمی هم به کار برده می‌شود. این قانون بیان می‌کند که اگر چندین روش برای دستیابی به هدفی یکسان وجود داشته باشد، مردم در نهایت به سمت خط مشی دارای کمترین اقدامات جذب خواهند شد. در اقتصاد عمل، تلاش کردن نوعی هزینه است و کسب مهارت با ایجاد تعادل بین منافع و هزینه هدایت می‌شود. تنبلی در اعماق طبیعت ما نهفته است. “
  10. “ما تمایل داریم چیزهایی که در مورد جهان می‌دانیم را دست بالا بگیریم و نقش شانس را در رویدادها دست کم می‌گیریم.”
  11. “من همیشه بر این باور بوده ام که تحقیقات علمی حوزه دیگری است که نوعی خوش بینی برای موفقیت در آن ضروری است. هنوز دانشمند موفقی را ملاقات نکرده ام که توانایی اغراق کردن در مورد اهمیت کاری که انجام می‌دهد را نداشته باشد، و معتقدم که محققانی که فاقد احساس اهمیت دادن خیالی هستند، در برابر تجربه‌های مکرر چندین شکست و موفقیت‌های نادر و کوچک، یعنی سرنوشت اکثر محققان، پژمرده خواهد شد. “
  12. “اعتمادی که افراد به اعتقادات خود دارند بیشتر به کیفیت داستانی بستگی دارد که می‌توانند درباره آنچه می‌بینند تعریف کنند، حتی اگر کم ببینند.”
  13. “ما می‌توانیم نسبت به بدیهیات نابینا باشیم، و همچنین نسبت به بی بصیرتی خود هم نابینا هستیم.”
  14. “جهان بسیار کمتر از آنچه فکر می‌کنید منطقی است. ایجاد انسجام  بیشتر از نحوه کار کردن ذهن شما ناشی می‌شود. “
  15. “به احتمال زیاد با یافتن شگفتی‌هایی در رفتار خود چیزی یاد می‌گیرید تا با شنیدن حقایق شگفت آور در مورد مردم به صورت کلی.”
  16.  “ساده ترین راه برای افزایش شادی این است که استفاده از وقت خود را کنترل کنید. آیا می‌توانید وقت بیشتری برای انجام کارهایی که از انجام آنها لذت می‌برید پیدا کنید؟ “
  17. “این توهم که گذشته را درک می‌کنیم، اعتماد به نفس بیش از حدی در مورد توانایی ما برای پیش بینی آینده داریم ایجاد می‌کند.”
  18. “اعتماد به نفس احساسی است که منعکس کننده انسجام اطلاعات و سهولت شناختی پردازش آن می‌باشد. عاقلانه است که پذیرش عدم قطعیت را جدی بگیریم، اما اظهار اعتماد به نفس بالا در اصل به شما می‌گوید که فرد داستانی منسجم را در ذهن خود ساخته است، داستانی که لزوماً واقعیت ندارد. “
  19. “آزمون یادگیری روانشناسی این است که آیا درک شما از موقعیت‌هایی که با آن روبرو می‌شوید تغییر کرده است، نه اینکه آیا یک واقعیت جدیدی  را یاد گرفته اید یا نه.”
  20. “شخصی که با ضررهای خود کنار نیامده است، احتمالاً قمارهایی را می‌پذیرد که در حالت عادی برای او غیرقابل قبول خواهند بود.”